۱۳۸۷ اسفند ۶, سه‌شنبه

فصل چهار:یه ملت آواره بشن که چی؟


یه ملت آواره بشن که چی؟ یه عده دوست دارن دور هم باشن؟
Seven basic laws
1. Not to worship idols.
2. Not to blaspheme.
3. Not to murder.
4. Not to steal.
5. Not to be involved in illicit sexual behavior (adultery, incest, homosexuality, etc.).
6. Not to eat the limb of a living creature [not to be cruel to animals].
7. To establish courts of justice to enforce these laws.


طرفداری از صدام
امیر آباد
سارا دفعه ی سوم بود تو 5 دقیقه ای که رسیده بود خوابگاه، که سراغ یلدا را می گرفت. ترانه، هم اتاقی سال پایینی شون، برگشت گفت: تو یه چیزیت هست، یالا رو کن ببینم چرا اینقد منتظر یلدایی؟
سارا گفت صبر کن بیاد، اینطوری بی مزه می شه!
ترانه گفت: اون بیاد که شما دوتا باز اینقد شلوغ راه می اندازین که من آخرش نمی فهمم چی شد. یالا حالا به من بگو.
سارا گفت: گفتنی نیس که نفهمی، عکسه! ترانه پرید کیف سارا را قاپ زد گفت: بذار ببینم.
سارا کیفشو کشید گفت: عکس آبجیم اینا نیست که هول کردی، از اینترنت گرفتم پرینت کردم. عکس یه عده فلسطینیه که در زمان سقوط صدام راه افتادن ازش حمایت کردن. ایناها، بذار نشونت بدم عکس صدامم دستشونه. ای خدا دلم می خواد ببینم یلدا اینا را ببینه چی می گه؟
ترانه عکسا را زیر و رو کرد و گفت: خوب که چی؟
سارا یه هو خنده رو لبش خشکید، گفت: منظورت چیه خوب که چی؟ از دیکتاتور آدم کش دارن حمایت می کنن. خوب که چی؟ نکنه می خوای بگی عکساش تقلبیه؟
ترانه گفت والا من که از فتوشاپ سر در نمیارم، ولی گیرم عکس راست راستی باشه، مگه امکان نداره تو یه جامعه یه عده آدم مخالف پیدا بشن؟ تو همین ایران خودمون مگه نیستن یه گروهای سلطنت طلب تازه ماهواره هم زدن همه جا را پر کردن ما می خوایم رضا پهلوی برگرده، این یعنی همه ایرانیا سلطنت طلبن؟
اصلا اونو ول کن! بعد از یه مسابقه فوتبال هر چی شیشه اس می شکنه، اتوبوسا داغون می شه، کلی شلوغ بازی می شه، ممکن نیس از اینا یکی عکس بگیره به غربیا بگه ببینین ایرانیا وحشی ان؟
سارا گفت: از تو انتظار نداشتم، حالا اصلا این عکسا را ولش، به قول تو یه عده ای بودن یه اغتشاشی کردن... یاسر عرفات را چی می گی که با اینکه بعد از انقلاب ایران کلی طرفداری فلسطینو کرده بود بازم زمان جنگ رفت طرف اون صدام جانی را گرفت. عرفات که یه نفر نبود رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین بود.
ترانه در حالی که نمی خواست سارا را عصبانی کنه گفت: من که از سیاست خیلی چیزی بارم نیس، ولی مگه عرفات میانجی گری نکرد؟
سارا گفت: ساده ی فسقلی، ایران چرا پیشنهاداشو قبول نمی کرد؟ معلومه دیگه چون به نفع عراق بوده.
ترانه گفت: خوب عراقم قبول نمی کرد! اصلا بی طرف بوده دیگه. با هر دو طرف حرف می زده!
سارا صداش بلند شد و گفت: غلط کرده، این همه پول از ایران گرفت قبل جنگ.

یه هو صدای رسایی از چارچوب در جواب داد: مگه پول دادیم بخریمشون؟
صدای یلدا نه تنها اون دو نفر، که توجه چند نفری هم که تو راهرو بودن جلب کرد.
سارا گفت: چی؟
یلدا بی ملاحظه باز تکرار کرد: مگه پول دادیم فلسطینیا را بخریم؟ یه جوری حرف زدی انگار فلسطینیا یا باید یا زیر یوغ اسرائیلیا بمونن یا بشن غلام ما.
- چی داری می گی یلدا؟ یعنی حمایتشون از عراق توجیه پذیره؟
- من همچین چیزی نگفتم، چه انتظاری می رفته از فتح شکست خورده ی رو به سازش، که یه جامعه ی انقلابی مثل ایران اون روز را درک بکنه؟ الان طرف ما یه کسای دیگه هستن، کسایی که امروز خودشون معنی مطلق یه انقلابن. کی تو دنیای امروز می گه حکومت خودگردان فلسطینی هم پیمان ایرانه که ما به قول تو از خیانتشون ناراحت بشیم؟
- عرفات همین الانشم بین فلسطینیا خیلی طالب داره.
- خوب آره اون اولش از پایه گذارای مقاومت بود، بعدا به سازش کشیده شد، شاید دلیلش این بود که بی غیرتایی مثل من و تو به جای اینکه دستشونو بگیرن نشسته ان تو اتاقشون جمع و تفریق می کنن که از این قائله چی گیر اونا میاد.
البته یلدا قصد بدی نداشت، بیشتر با این حرفش سر به سر سارا گذاشت.
سارا که کفری شده بود گفت: یعنی این حرفا توجیه حمایت بی دلیل از صدامه؟ اون فلسطینیا آخرش ذاتشون عربه، عرب هم وقتی بین فارس و عرب شکر آب بشه هیچ وقت نمیاد از فارس حمایت کنه. اگه تا صد سالم ما دار و ندارمونو به پاشون بریزیم مطمئن باش تا یه امیرنشین خلیجی بخواد بزنه به تیپ ما همه می ریزن از اون حمایت می کنن.
یلدا لجش گرفت و تصمیم گرفت لج سارا را هم در بیاره برای همین گفت: اِ؟ حالا چی بوده این دارایی که به پاشون ریخته بودیم؟ نفتی که شاه ایران گُرگُر به پای اسرائیل ریخت تو قضیه ی تحریم اعراب، و اونو از ورشکستگی نجات داد؟ یا ژاندارم منطقه شدن برای حفاظت از اسرائیل؟ یا پیمان نظامی ش با اونا؟ کنار این همه خاطره ی بد از ایران، صدام همیشه داعیه ی حمایت از فلسطینو داشته، حتی تو جنگ با کویتم صدام شرط آزادی کویتو آزادی فلسطین اعلام کرد.
تو همون جنگ کلی موشک زد به اسرائیل، ما این همه ساله یه نارنجک انداختیم طرفشون؟ اون پولی که حتی همین الان تو نگرانی ما داریم می دیم به فلسطینیا می دونی چند در صد پولیه که همین دولت عربیای بی غیرت می دن برا فلسطین؟ فکر کردی ما خیلی کاری کردیم؟ جز یه روز قدس که میایم بیرون تازه اگه بیایم! دوتا شعار می دیم، از اون دوتا هم یکیش هست انرژی هسته ای حق مسلم ماست! اگه همین امروز رو بشه ما در مقایسه با دیگران چقد کمکم نقدی مون کمه دیگه سرمونو تو دنیا نمی تونیم بلند کنیم!! این فلسطینیا خیلی باحالن که هنوزم می گن زنده باد ایران.
یلدا با موفقیت تمام لج سارا را در آورد، سارا عکسا را پرت کرد یه طرف و گفت: خوبه یه چیزی ام بدهکار شدیم. آه فلسطینیای عزیز ما را به خاطر اینکه صدام موشک زد تو اسرائیل ببخشین!!
اینو گفت و با عصبانیت از اتاق زد بیرون.
ترانه نگاه کرد به یلدا گفت: آخه یعنی چه این کارا؟ چرا درست جوابشو نمی دی؟
یلدا گفت: معلومه وقتی لج بازی می کنه منم لج بازی می کنم، فکر کرده فقط خودش از صدام بدش میاد، تو این مملکتم که ایشون تنها ایرانی موجوده! بعد خندید و ادامه داد: نترس الان بر می گرده، هیچ چی تو دلش نمی مونه!
ترانه گفت: حالا جدا از لج بازی فکر می کنی این پولی که مال مردمه و داده می شه به خارج نباید صرف مشکلات اقتصادی همین مردم بشه؟
- چرا؟ چون یه خط دورمون کشیدن اسممونو گذاشتن کشور ایران بین مستضعفای ما و مستضعفای بقیه ی دنیا فرق افتاده؟
- نه ببین، من می گم مالیات این مردم مال این مردمه، نمی شه که پول از این مردم بگیری برای اجرای امورشون بعد بدی به یه عده ی دیگه.
- کی گفته مالیات می ره برای معیشت مردم فلسطین؟ پولی که برای این کار اختصاص می دن بیشترش یا خمس و زکاته که حکم شرعی داره، یا کمکای مردمی. اون پولی هم (از مالیات) که دولت می ده برای تسلیح هم پیمانای منطقه ای برای دور کردن تهدید از مرزهای همین مردمه. یعنی در واقع بازوی ایرانه که جلوی اسرائیل را لبنان و فلسطین گرفته. میزان بازدارندگی یه کشور بستگی به عمق استراتژیک اون کشور داره، یعنی تا چه فاصله ای از مرزهاش می تونه همچنان دشمنش را تهدید کنه و با چه میزان قدرتی؟ الان نفوذ ایران به حدیه که جنگ 33 روزه را خیلیا جنگ ایران و امریکا اسم گذاشتن، آخرشم که دیدی کی بُرد. می شه گفت عمق استراتژیک ایران امروز نه فقط خاورمیانه، من ادعا می کنم تا امریکای جنوبی هم رفته.
- خوب من اینم قبول ندارم که فلسطینیا و لبنانیا برای ایرانیا فدا بشن، من می گم هر کس به فکر مردم خودش!
- ببخشین اگه حرفم همچین معنی یی می داد، اونا برای آرمانشون می جنگن که همون آرمان ما هم هست برای همین اتحاد ما به نفع دو طرفه، نه اینکه مثلا ما اونا را فدای خودمون کنیم.

شهر غزه، دانشگاه الازهر

یکی از این دانشجوهای طرفدار فتح بود حَمَد. ولی خیلی عقیده ش را بروز نمی داد. یه آدم ساکت و بی دردسری بود، شایدم به خاطر این که طرفدار سازش بود.
توی سایت نگاه انداخت دید رعد منتظره که یه کامپیوتر خالی بشه. آروم دست زد رو شونه ش گفت: خسته ای! رعد گفت: از وایسادن نیست. حمد گفت: همه مون خسته ایم. رعد گفت: شماها از مقاومت ما از سازش.
حمد گفت: این میانه روی، حالا تو بگو سازش، همین بوده که تاحالا نتیجه داده، دولت فلسطینی تشکیل شده، یه عده از زندانیای ما آزاد شدن، جبهه گیری غرب هم علیه معتدلا کمتره. آخه از مقاومت چی نصیبمون شده؟
رعد بلافاصله گفت: حرب تموز (=جنگ 33 روزه)! جنگی که توش ارتش شکست ناپذیر شکست خورد! تخلیه ی غزه، اقلا هزینه ی نگه داریش برای محتلین (اشغالگران) زیاد شده بود، آزادی همه ی اسیرای لبنانی، حتی قنطار ... چیزی که با زور گرفته باشن که با یا حبیبی(!) پس نمی دن!. اون چیزی که تو می گی دستاورد، یه دولت مزدور و فرمانبردار قدرت طلبه که به نفع محتله نه به نفع ما. به خاطر همین مزدوری غرب اینقد با حماس درگیر شدن با اینکه حماس قدرتو با رای مردم به دست گرفته بود. قدرت طلبا! اون زندانیا که احتلال برای خوش اومد شما آزاد کرد چند نفرشون مهره های واقعی بودن؟ ما که نمی خوایم یه عده مجرم و خلافکار را برامون آزاد کنن (توضیح: البته خیلی از افراد آزاد شده نیز از اعضای فتح و زندانیان سیاسی فلسطینی بودند)
حمد صداش را پایین تر آورد و گفت: آره نتیجه ی مقاومتم دیدیم، دیوار حائل، حصار (=محاصره) طولانی مدت، قطع کمکای اروپا، حمله های وقتو بی وقت، بی کاری، گرسنگی، بی دارویی، قطع برق، خفقان، تهدید، بازداشت، شکنجه...
رعد حرفشو قطع کرد: آزادی هزینه داره!
اینو محکم گفت و مغرور.
حمد نگاه کرد به رعد. یه لحظه بهش خیره موند، بعدش گفت: ما برادریم، اگه من با شما مخالفم برای اینه که نمی خوام برادرام فدای هدفای سیاسی ایران بشن. هیچ دولتی کاری را که به نفعش نباشه نمی کنه. حماس هم الان وسیله ی ایرانه برای گسترش قدرتش تو منطقه. ایران برای ما چی کار کرد؟ با اسرائیل جنگید؟ راهی برامون باز کرد؟
این حرف برای رعد گرون تموم شد، ایران براش یه مدینه ی فاضله بود، وزنه ی عدالت خواهی روی زمین! مردم ایران به چشم اون همه فدایی خدا و آزادی بشر بودن.
نگاهش را دوخت به حمد و گفت: آره! راه مقاومت را باز کرد. فلسطین بعد از انقلاب خمینی زنده شد. حماس و حزب الله بعد از اون حادثه به وجود اومدن، همین که حماس اینقدر امروز قدرت مردمی گرفته نشون می ده اون کار درست بود. اگه حمایتای سیاسی بین المللی ایران فارسی از فلسطین کاری نیست، پس چرا عربای هم زبونمون این کارو نمی کنن؟ کی گفته ما داریم فدای هدفای سیاسی ایرانیا می شیم؟ این ما بودیم که می خواستیم کشورمونو پس بگیریم، ایران کنارمون وایساد، حرفی که تو می زنی تبلیغات دشمنه برای اینکه برادرا را از هم جدا کنه و ما را از حمایت ایران محروم کنه.
رعد واقعا از وایسادن خسته شده بود ولی دیگه داشت نوبتش می شد. حمد دنبال دردسر نبود، ترجیح می داد بحث همین جا خاتمه پیدا کنه. بالاخره یه کامپیوتر برای رعد خالی شد. نشست. حمد باز کنارش وایساد و گفت: داره تهدِئة (=آتش بس) تموم می شه، بعدش حماس چی کار می کنه؟
هنوز جمله اش تموم نشده بود که برق رفت، صدای کامپیوترا که فضا را پر کرده بود خوابید و غرغر اعتراض آمیز دانشجوها جاشو گرفت. بچه ها شروع کردن به جمع کردن وسایل و بیرون رفتن.
رعد با یه آه توی صندلیش فرو رفت. خستگی تو تنش خشکید.

عسقلان
انگار هر کس هر جای دنیا که هست باید درگیر اختلاف نظرش با دیگری باشه. ادوین آرزو کرد کاش مرخصی اش تموم می شد و بر می گشت سر خدمتش! خواهرش لیورا حسابی حوصله ش را سر می برد.

هیچ نظری موجود نیست: