پسر دوازده ساله فلسطینی در لباس زندان که تا زانویش میرسید و دستان دستبند خورده و پاهای در غل و زنجیر!!!! خطری برای نژاد خود منتخب؟
ابتدای ماجرا،
باسم (این اسم حقیقی اش نیست) تصمیم گرفت به دیدار عمه یا خاله اش که در فاصله 14.5 کیلومتری او در روستایی دیگر زندگی می کرد برود. او برای رفتن به آنجا دو تاکسی سوار شد و بعد تصمیم گرفت ادامه راه را از کنار خط آهن پیاده برود . در راه تونل زیر گذری بود که با اینکه در روی زمین فلسطینی ها ساخته شده ولی فقط اسراییلی ها(اشغالگرها) حق عبور از آن را دارند آنطرف تونل یک سرباز رژیم اشغالگر از بین درختها و بوته ها بیرون آمد و او را صدا کرد ،"بیا اینجا، بیا!" باسم می گوید من از دیدنش ترسیدم و پا به فرار گذاشتم ولی آنها من را بازداشت کردند و دست بند زدند و گفتند اگر میخواهم همه چیز مرتب باشد باید وقتی از من پرسیدند آیا سنگ پرت کرده ام پاسخ بدهم "بله".
پس از آن ،
قاضی که محل قضاوت او داخل یک کاروان بود وارد شد ، قبل از او کودکی که پاهای در غل و زنجیر و دستان دستبند خورده داشت و لباس فرم زندان در بر داشت وارد شده بود در حالیکه پاهای او در غل و زنجیر ها صدا می کردند و لباس زندان آنقدر برای او بزرگ بود که تا روی زانویش میرسید و دستانش در داخل آستینهای لباس گم شده بود . یک وکیل مدافع سازمان بین المللی دفاع از کودکان به او گفت: [در خنگام ورود قاضی] برخیز! ولی باسم پاسخ داد من همین حالا ایستاده ام . وکیل که جا خورده بود بلافاصله وکالت او را پذیرفت . کودک در پاسخ قاضی که پرسید چرا به 443 سنگ پرت کردی گفت به من گفته شد وقتی ازم پرسیدن آیا سنگ پرت کرده ام بگویم "بله". او به پرداخت 1500 نیس قبل از آزادی محکوم شد که با اعتراض وکیل و جلب توجه قاضی به قد و قواره پسر به 500 نیس کاهش پیدا کرد که وکیل بین المللی از فرط تاسف حاضر بود خود بپردازد ولی دیگر اداره ها تعطیل شده بودند هنگامیکه فردای آنروز سرانجام والدین باسم او را با آن حالت نذار در لباس زندان و غل و زنجیر یافتند . اشک در چشمان پدر باسم حلقه زده بود . وقتی آنروز دوباره به داخل کاروان برای ادامه کار قضا[؟؟؟] برده ش پدر باسم رو به قاضی کرد و گفت به این بچه نگاهی بیندازید ، آیا واقعا مشکل ارتش اسراییل با این است ؟ و سرانجام باسم با وثیقه 200 نیس آزاد شد ... به گزارش یک خبرنگار صهیونیست امیرا هس از سرزمین های اشغالی
نکته : باسم آخر عمه( یا خاله اش )را ندید!!! .
ابتدای ماجرا،
باسم (این اسم حقیقی اش نیست) تصمیم گرفت به دیدار عمه یا خاله اش که در فاصله 14.5 کیلومتری او در روستایی دیگر زندگی می کرد برود. او برای رفتن به آنجا دو تاکسی سوار شد و بعد تصمیم گرفت ادامه راه را از کنار خط آهن پیاده برود . در راه تونل زیر گذری بود که با اینکه در روی زمین فلسطینی ها ساخته شده ولی فقط اسراییلی ها(اشغالگرها) حق عبور از آن را دارند آنطرف تونل یک سرباز رژیم اشغالگر از بین درختها و بوته ها بیرون آمد و او را صدا کرد ،"بیا اینجا، بیا!" باسم می گوید من از دیدنش ترسیدم و پا به فرار گذاشتم ولی آنها من را بازداشت کردند و دست بند زدند و گفتند اگر میخواهم همه چیز مرتب باشد باید وقتی از من پرسیدند آیا سنگ پرت کرده ام پاسخ بدهم "بله".
پس از آن ،
قاضی که محل قضاوت او داخل یک کاروان بود وارد شد ، قبل از او کودکی که پاهای در غل و زنجیر و دستان دستبند خورده داشت و لباس فرم زندان در بر داشت وارد شده بود در حالیکه پاهای او در غل و زنجیر ها صدا می کردند و لباس زندان آنقدر برای او بزرگ بود که تا روی زانویش میرسید و دستانش در داخل آستینهای لباس گم شده بود . یک وکیل مدافع سازمان بین المللی دفاع از کودکان به او گفت: [در خنگام ورود قاضی] برخیز! ولی باسم پاسخ داد من همین حالا ایستاده ام . وکیل که جا خورده بود بلافاصله وکالت او را پذیرفت . کودک در پاسخ قاضی که پرسید چرا به 443 سنگ پرت کردی گفت به من گفته شد وقتی ازم پرسیدن آیا سنگ پرت کرده ام بگویم "بله". او به پرداخت 1500 نیس قبل از آزادی محکوم شد که با اعتراض وکیل و جلب توجه قاضی به قد و قواره پسر به 500 نیس کاهش پیدا کرد که وکیل بین المللی از فرط تاسف حاضر بود خود بپردازد ولی دیگر اداره ها تعطیل شده بودند هنگامیکه فردای آنروز سرانجام والدین باسم او را با آن حالت نذار در لباس زندان و غل و زنجیر یافتند . اشک در چشمان پدر باسم حلقه زده بود . وقتی آنروز دوباره به داخل کاروان برای ادامه کار قضا[؟؟؟] برده ش پدر باسم رو به قاضی کرد و گفت به این بچه نگاهی بیندازید ، آیا واقعا مشکل ارتش اسراییل با این است ؟ و سرانجام باسم با وثیقه 200 نیس آزاد شد ... به گزارش یک خبرنگار صهیونیست امیرا هس از سرزمین های اشغالی
نکته : باسم آخر عمه( یا خاله اش )را ندید!!! .