‌هارولد پينتر، جایزه نوبل ادبیات 2005به نقل از سایت موعود


ايالات متحده ديگر هيچ دليلي براي خوددار و حتي تودار بودن نمي‌بيند. آمريکا بدون هراس يا رودربايستي، همه کارت‌هاي خود را روي ميز گذاشته است. اين کشور آشکارا به سازمان ملل متحد، قوانين بين المللي يا اختلاف آرا و انتقاد که آمريکا آنها را نامربوط مي‌داند، محل سگ هم نمي‌گذارد.
اين کشور بره کوچولو و نق نقويش يعني بريتانياي کبير مفلوک و سست عنصر را نيز دارد که لي لي کنان پشت سر آن به هر جا که دلخواه اوست مي‌رود.
چه بلايي بر سر حساسيت اخلاقي ما آمده است؟آيا اصولاً تاکنون چنين حساسيتي داشته‌ايم؟ اين کلمات چه معنايي دارند؟ آيا به اصطلاحي مربوط مي‌شوند که اين روزها خيلي به ندرت به کار گرفته مي‌شود: وجدان؟ وجداني که نه تنها به اعمال ما بلکه به مسئوليت مشترک ما در ارتباط با آنچه که ديگران انجام مي‌دهند ارتباط دارد.آيا چنين وجداني به کلي مرده است؟
به خليج گوآنتانامو نگاهي بيندازيد. صدها نفر بيشتر از سه سال است که بدون هيچ اتهامي در آنجا زنداني شده‌اند و بدون برخورداري از هيچ نماينده حقوقي يا پروسه قضايي، در آنجا زنداني هستند. اين ساختار نامشروع، به بهانه دفاع از کنوانسيون ژنو، مستمسک قرار گرفته است. اين ساختار نه تنها برتافته مي‌شود بلکه «جامعه بين المللي» اصلاً در انديشه آن نيست. کشوري اين نقض حقوق جنايتکارانه را مرتکب شده است که خود را رهبر جهان آزاد اعلام مي‌کند. آيا ما در انديشه ساکنان خليج گوآنتانامو هستيم؟ رسانه‌ها درباره آنها چه مي‌گويند؟ آنها گه گاه ـ به شکل يک مطلب کوچک در صفحه شش ـ خودي نشان مي‌دهند. آنها به سرزميني غير مسکون فرستاده شده‌اند که شايد به واقع هيچ گاه برايشان بازگشتي در کار نباشد. در حال حاضر بسياري از آنان در اعتصاب غذا به سر مي‌برند و به زور به آنها غذا داده مي‌شود. از جمله زندانيان انگليسي آنجا. در اين رويه‌هاي تغذيه اجباري هيچ دقت و ظرافتي رعايت نمي‌شود. هيچ داروي مسکن يا بيهوشي به کار گرفته نمي‌شود. اين کار فقط از طريق لوله‌اي انجام  مي‌گيرد که از راه بيني وارد حلق زنداني مي‌شود. زنداني خون بالا مي‌آورد. اين کار يک شکنجه است.
وزير امور خارجه بريتانيا دراين باره چه گفته است؟ هيچ چيز. نخست وزير بريتانيا در اين باره چه گفته است؟ هيچ چيز. چرا؟ چون ايالات متحده گفته است: انتقاد از رفتار ما در خليج گوآنتانامو به مثابه رفتاري غير دوستانه است. شما يا با ماييد يا بر ما. به همين خاطر است که مسئولان انگليسي خفقان گرفته‌اند.
تهاجم به عراق عملي راهزنانه بود، عملي بي شرمانه و منطبق بر تعريف تروريسم دولتي که نشان دهنده سرافکندگي به تمام معنا براي مفهوم قوانين بين‌المللي است. اين تهاجم يک اقدام نظامي خودسرانه و الهام گرفته از مجموعه‌اي از دروغ بر روي دروغ و تحريف و دستکاري فاحش در رسانه‌ها و در نتيجه در مردم بود؛ اقدامي که با هدف تثبيت کنترل نظامي و اقتصادي آمريکا در پوشش ظاهري آزادي خاورميانه به عنوان آخرين راه چاره بود؛ چرا که تمامي توجيهات ديگر، ناکام مانده بودند. آنها با اصرار لجوجانه خود بر به کار گيري نيروي نظامي، مسئول مرگ و معلوليت هزاران هزار انسان بي گناه بوده‌اند.
ما شکنجه، بمب‌هاي خوشه‌اي، اورانيوم خفيف شده، اقدامات بي شماري شامل قتل‌هاي تصادفي، مصيبت، خفت و خواري براي مردم عراق به ارمغان برده‌ايم و آن را بردن آزادي و دمکراسي، براي خاورميانه نام نهاده ايم.
شما چند نفر ديگر را بايد بکشيد تا شرايط لازم براي توصيف آن به عنوان يک کشتار دسته جمعي يا جنايت جنگي را بيابد؟ يکصد هزار نفر؟
از نظر من که تعداد اين قربانيان تا همين جا نيز بيشتر از حد لازم است. بنابراين اکنون زمان آن است که بوش و بلر را به پيشگاه «دادگاه عدالت جنايات بين المللي» بکشانيم اما بوش زيرکي به خرج داده است. او دادگاه عدالت جنايات بين المللي را مورد تصويب قرار نداده است. از اين روست که اگر هر يک از سربازان آمريکايي يا يک سياست‌مدار خود را درجايگاه متهم بيابد، پيشاپيش هشدار داده است که تفنگداران نيروي دريايي را اعزام خواهد کرد. اما توني بلر دادگاه عدالت جنايي بين المللي را مورد تصويب قرار داده و در نتيجه مي‌توان او را تحت پيگرد قانوني قرار داد. اگر مقامات اين دادگاه تمايل داشته باشند، ما مي‌توانيم نشاني او را در اختيار آنها بگذاريم. نشاني او اين است: شماره 10، داونينگ استريت، لندن.
 تا قبل از آغاز شورش‌ها در عراق، دست کم صد هزار عراقي در اثر بمب‌ها و موشک‌هاي آمريکايي کشته شدند. اينها مردم به حساب نمي‌آيند. مرگ آنها وجود خارجي ندارد.آنها متني نانوشته هستند. از آنها حتي در سوابق نيز به عنوان مرده ذکري نشده است. ژنرال آمريکايي تامي فرانکس مي‌گويد: «ما جسد شماري نمي‌کنيم».
در اوايل اين تهاجم، عکسي در صفحه اول روزنامه‌هاي انگليسي به چاپ رسيد که توني بلر را در حال بوسيدن گونه يک پسر بچه کوچک عراقي نشان  مي‌داد. کاپيتان گفت:« يک کودک سپاس گزار.» چند روز بعد، گزارشي به همراه يک عکس در يکي از صفحات داخلي روزنامه‌ها به چاپ رسيد که يک پسربچه چهار ساله ديگر را اما با دو دست قطع شده نشان مي‌داد. خانواده او در اثر انفجار يک موشک کشته شده بودند. او تنها عضو نجات يافته اين خانواده بود. او مي‌پرسيد: «کي دست‌هايم را به من پس مي‌دهد؟» اين گزارش مسکوت گذاشته شد. خب! توني بلر اين کودک را که در آغوش نگرفته بود. او بدن هيچ کودک معلول ديگر يا جسد خون‌آلود يکي از کشته شدگان را نيز در آغوش نگرفته بود. خون کثيف است. وقتي که در حال ايراد يک سخنراني خالصانه و صادقانه در تلويزيون هستيد، وجود خون، پيراهن و کراواتتان را کثيف مي‌کند.
وجود دو هزار آمريکايي کشته شده آزار دهنده است. آنها در تاريکي هوا روانه گورهايشان شدند. مراسم تشييع پنهاني برگزار مي‌شود، جوري که باعث آزار خاطر نشوند. معلولان براي بقيه عمر، در رختخواب‌هايشان مي‌پوسند. با اين حساب، هم مردگان و هم معلولين، هر يک در گوري متفاوت، مي‌پوسند.

پيشتر گفتم که در حال حاضر ايالات متحده در ارتباط با قرار دادن کارت‌هاي خود بر روي ميز، کاملاً صريح و روراست است. اين وضعيت وجود دارد. اکنون سياست رسمي و اعلام شده اين کشور با عنوان «سلطه همه جانبه» معنا     مي‌شود. اين اصطلاح از من نيست، از خود آنهاست. «سلطه همه جانبه» يعني کنترل زمين، دريا و فضا و تمام منابع لازم آنها.

ايالات متحده هم اکنون هفتصد و دو مورد از تأسيسات نظامي در سراسر جهان و در صد و سي و دو کشور را در اشغال خود دارد. ما دقيقاً نمي‌دانيم که آنها چگونه به اين جاها رسيده‌اند، اما آنها به خوبي و خوشي در اين مکان‌ها حضور دارند.

ايالات متحده هشت هزار کلاهک اتمي فعال و عملياتي در اختيار دارد و هزار عدد از اين کلاهک‌ها در وضعيت هشدار آتش قرار دارند و آماده پرتاب با يک هشدار پانزده دقيقه‌اي هستند. اين جنگ افزارها، سيستم‌هاي جديد و توسعه يافته‌اي از تسليحات نظامي با عنوان بمب‌هاي سنگرکوب هستند. انگلستان که تا به حال بيشترين همکاري‌ها را با آمریکا داشته است، قصد دارد موشک‌هاي اتمي فعلي خود را با نام Trident با سيسم‌هاي جديد جايگزين کند. در اين انديشه‌ام که آنها با اين موشک‌ها چه کسي را مي‌خواهند هدف بگيرند؟ اسامه بن لادن؟ شما؟ جو داکز؟چين؟ پاريس؟ کي مي‌داند؟ آنچه که ما مي‌دانيم اين است که اين کار ـ در اختيار داشتن و تهديد به استفاده از تسليحات هسته‌اي ـ ديوانگي کودکانه‌اي است که قلب فلسفه سياسي فعلي آمريکا را تشکيل داده است. ما بايد در انديشه‌هاي خود تجديد نظر کنيم ؛ ايالات متحده در يک موقعيت نظامي مسلط قرار دارد و هيچ نشانه‌اي از تزلزل و کوتاه آمدن آن از اين موقعيت نيز به چشم نمي‌خورد.


اگر نگوييم ميليون‌ها، هزاران نفر در خود ايالات متحده به شکلي آشکار، حالشان از اقدامات دولتشان به هم مي‌خورد و از اين اقدامات شرمسار و خشمگينند، اما آن طور که پيداست، اين عده هنوز يک نيروي سياسي منسجم را شکل نمي‌دهند. ولي فروکش کردن نگراني، عدم اطمينان و هراسي که هر روزه شاهد رشد بيشتر آن در ايالات متحده هستيم، محتمل نيست.


اميدوارم که شما به اين نتيجه برسيد که بله، ما داراي وجدان هستيم و شما نيز به ميليون‌ها آمريکايي بپيونديد که بايد کساني را که اقدامات جنايتکارانه مرتکب شده‌اند پاسخ‌گو بدانيم. حال اين افراد چه جزو دولتمردان و سياست‌آفرينان باشند و چه تحقق بخشندگان اين سياست‌ها.


براي دولت و کنگره جديد نامه بنويسيد و خواستار انجام تحقيقات رسمي در مورد اقدامات جنايتکارانه انجام شده توسط اعضاي دولت بوش شويد و در روز تحليف به ما بپيونديد تا مسئوليت‌هاي رئيس جمهور جديد را به او يادآوري کنيم.