الهی هیچ مسافری ...
[ شنبه چهارم دی 1389 - 21:10]
توسط: مجید عبداللهی
توسط: مجید عبداللهی
امروز صبح آمدیم سمت آخرین ایستگاه توقف در سوریه: بندر لاذقیه. آمدیم لب مدیترانه که نشان بدهیم تا آخرین جایی که در توانمان بود آمدیم. مابقی اش دست خداست که به دل این مصری ها بیندازد بهمان ویزا بدهند یا نه.
امروز صبح 14 تن دارو و 10 ژنراتور تولید برق خورشیدی با سلول هایش به کاروان ملحق شد. قرار است بقیه اقلام را هم طبق لیستی که فلسطینی ها داده اند بخریم. سرجمع کمک هایی که داریم می بریم 6 میلیون دلاری می شود.
امروز صبح اما مجتبی هم در صف همان هایی بود که پایین اتوبوس برایمان دست تکان می دادند. حالش گرفته بود و حال ما هم. دیروز حاج سعید از تهران اس ام اس داده بود " الهی هیچ مسافری از رفقاش جا نمونه" و حالا مجتبی بهتر از همه حال حاجی را می فهمد.
امروز صبح 14 تن دارو و 10 ژنراتور تولید برق خورشیدی با سلول هایش به کاروان ملحق شد. قرار است بقیه اقلام را هم طبق لیستی که فلسطینی ها داده اند بخریم. سرجمع کمک هایی که داریم می بریم 6 میلیون دلاری می شود.
امروز صبح اما مجتبی هم در صف همان هایی بود که پایین اتوبوس برایمان دست تکان می دادند. حالش گرفته بود و حال ما هم. دیروز حاج سعید از تهران اس ام اس داده بود " الهی هیچ مسافری از رفقاش جا نمونه" و حالا مجتبی بهتر از همه حال حاجی را می فهمد.