چه رابطهای میتوان بین جاسوس "ز " و ترور مغنیه برقرار کرد؟
-در خلال جنگ تابستان 2006، ارتش رژیم صهیونیستی دچار شکاف و شکست اطلاعاتی بسیار وسیعی شد. به طور مثال همه ما هلیبرد تکاورهای اسرائیلی به بعلبک را به خاطر داریم. هدف اسرائیلیها از این عملیات ربودن شیخ محمد یزبک، عضو مجلس شورای حزبالله بود. اسرائیلیها با اطلاعات اشتباهی که در مورد محل تحرکات شیخ محمد یزبک داشتند فرود آمدند و این عملیات به شکستی فاحش برای موساد و مزدورانش تبدیل شد. این شکست را اسرائیل در حمله به الشبریحه هم چشید. اما به نظر من بزرگترین شکست موساد، نداشتن شناخت و آگاهی از سلاح مقاومت اسلامی در لبنان بود؛ امری که به انهدام ناوچی جنگی اسرائیلی در سواحل بیروت منجر شد و تانکهای آنها را زمینگیر کرد؛ چنانکه نتوانستند به ضاحیه در جنوب بیروت برسند. این شکستی بود که دامن موساد را گرفت. دگان به سراغ پروندههای قدیمی و بایگانیشده رفت و به اعتقاد من جاسوس "ز "، که عماد مغنیه را کامل و خوب میشناخت و با او رفتوآمد داشت، را برای مأموریت جدید، به نام پایان همیشگی انتخاب کرد. او موظف بود هویت مغنیه را مشخص کند. در این مأموریت سازمان جاسوسی اسرائیل تنها نبود، بلکه بعضی از سازمانهای جاسوسی بینالمللی هم با او همکاری داشتند. در این امر مانند دستگیری کارلوس عمل شد. کارلوس، هنگامی که در خارطوم به دفتر یکی از وابستههای دیپلماتیک رفتوآمد داشت، توسط عدهای از فلسطینیها که او را به خوبی میشناختند، شناسایی شد و این درست قبل از دستگیری او و انتقالش به فرانسه بود. کاری که جاسوس "ز " در مورد مغنیه انجام داد درست همینگونه بود
-در خلال جنگ تابستان 2006، ارتش رژیم صهیونیستی دچار شکاف و شکست اطلاعاتی بسیار وسیعی شد. به طور مثال همه ما هلیبرد تکاورهای اسرائیلی به بعلبک را به خاطر داریم. هدف اسرائیلیها از این عملیات ربودن شیخ محمد یزبک، عضو مجلس شورای حزبالله بود. اسرائیلیها با اطلاعات اشتباهی که در مورد محل تحرکات شیخ محمد یزبک داشتند فرود آمدند و این عملیات به شکستی فاحش برای موساد و مزدورانش تبدیل شد. این شکست را اسرائیل در حمله به الشبریحه هم چشید. اما به نظر من بزرگترین شکست موساد، نداشتن شناخت و آگاهی از سلاح مقاومت اسلامی در لبنان بود؛ امری که به انهدام ناوچی جنگی اسرائیلی در سواحل بیروت منجر شد و تانکهای آنها را زمینگیر کرد؛ چنانکه نتوانستند به ضاحیه در جنوب بیروت برسند. این شکستی بود که دامن موساد را گرفت. دگان به سراغ پروندههای قدیمی و بایگانیشده رفت و به اعتقاد من جاسوس "ز "، که عماد مغنیه را کامل و خوب میشناخت و با او رفتوآمد داشت، را برای مأموریت جدید، به نام پایان همیشگی انتخاب کرد. او موظف بود هویت مغنیه را مشخص کند. در این مأموریت سازمان جاسوسی اسرائیل تنها نبود، بلکه بعضی از سازمانهای جاسوسی بینالمللی هم با او همکاری داشتند. در این امر مانند دستگیری کارلوس عمل شد. کارلوس، هنگامی که در خارطوم به دفتر یکی از وابستههای دیپلماتیک رفتوآمد داشت، توسط عدهای از فلسطینیها که او را به خوبی میشناختند، شناسایی شد و این درست قبل از دستگیری او و انتقالش به فرانسه بود. کاری که جاسوس "ز " در مورد مغنیه انجام داد درست همینگونه بود